کارما
این روزها واژه کارما بسیار شنیده میشود و در تیترهای جنجالی بسیاری نشریات کلمه کارما دیده میشود. اما کارما یا کَرمه که مفهومی در ادیان و فلسفه شرقی محسوب میشود، چگونه به فرهنگ عامه و جوامع سکولار غربی راه یافته است؟ و آیا برداشتهایی که این جوامع از کارما دارند، با مفهوم اصلی آن مطابقت دارد؟ در این مقاله از
بیتوته به شما خواهیم گفت قانون کارما چیست و در ادامه با معنای اصلی کارما در آئینهای مختلف و نقش کارما روی اعمال و رفتار انسان آشنا خواهیم شد.
قانون کارما چیست ؟
کارما یک کلمه سانسکریت به معنای عمل یا کنش است. این قانون مفهومی همسو با قانون جذب دارد. کارما زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی است. این عملکردها ذاتاً و به طور خودکار نتایجی (انتقام کیهانی/الهی) را در این زندگی و زندگی بعد به دنبال دارند. در قانون کارما هر عملی یک عکس العمل در پی دارد.
زمانی که ما می اندیشیم، سخن میگوییم، یا هر نوع عملی انجام می دهیم آغازگر نیرویی بوده ایم که در نهایت یک عکس العمل به ما نشان خواهد داد. این بازگشت نیرو ممکن است، تعدیل شود، تغییر یابد یا تعلیق شود. اما عموم مردم هرگز قادر نیستند که آن عکس العمل را از بین ببرند.
کارما به این معنا است که در زندگی وقتی چیزی میکارید، حتماً درو خواهید کرد» تاجاییکه عواقب کامل اعمال خود را درک کنید. قانون کارما اصل علت و معلول، کنش و واکنش، عدالت کیهانی و مسئولیت فردی است. قانون کارما برای سوق دادن شما بعنوان روح در سفر فردیتان در کیهان آغاز میشود. کارما زمانی به پایان میرسد که در توانایی خود برای عشق ورزیدن، کامل شده باشید.
قانون کارما در جوامع مختلف
در فرهنگ شرقی، کارما یکی از مفاهیم اساسی هندوئیسم، بودائیسم، سیکیسم و جینیسم است. مفهومی که به طور کلی به اهمیت اعمال بشر اشاره دارد و میگوید کردارهای هر انسان، بر کیفیت این زندگی و زندگیهای بعدی او اثر میگذارد.
رفتارهای خوب کارمای خوب میسازند و رفتارهای بد کارمای بد در ادیانی که به تولد ادواری باور دارند، مانند هندوئیسم، بودیسم، و جینیسم، نتایج کارما به زندگیهای بعدی نیز کشیده میشود و در دورههای بعدی زندگی نیز به ظهور میرسد. بر این اساس، هر فرد، از طریق اعمالی که انجام میدهد باعث و بانی رنج و شادیها در زندگی (های) خود است.
اما در فرهنگ عامه غربی، کارما چنین مفهوم عمیقی ندارد. در باور عامه، کارما یک قانون پاداش و جزا است. یک نیروی ماورائی که به کارهای خوب پاداش میدهد و در ازای کارهای بد ما را تنبیه میکند. این برداشت از کارما توضیحی برای گرفتاریهایی است که همه ما گاهی با آنها مواجه میشویم.
بودیسم یکی از شاخههای هندوئیسم محسوب میشود ولی درباره تناسخ، قانون کارما و روح نظریات متفاوتی دارد. در باور بودایی، کارمای انباشته و ذخیره شده روح از یک زندگی به زندگی بعدی منتقل میشود نه خود روح. در حقیقت بوداییها به روح با معنای غربی آن اعتقاد ندارند بلکه به مجموعهای از ویژگیهای روحمانند معتقد هستند.
چگونه قانون کارما را به نفع خودمان تمام بکنیم؟
هر کار درستی که می کنید نتیجه ای خواهد داشت و اگر میخواهید در زندگی غرق در خوبی ها شوید، اعمال و افکار خوبی داشته باشید. هم کارمای خوب داریم، هم کارمای بد. بنابراین تمام کارماها منفی نیستند.
این ذات آدمی است که بر وقایع منفی زندگی اش تمرکز کند. اما اگر توجه مساوی به اتفاقات مثبت و منفی زندگی اختصاص دهیم، به استقبال قدرشناسی رفته ایم.
اولین قدم برای اینکه رفتار و کردارمان را مدیریت بکنیم و همیشه با فرکانس مثبت قدم برداریم این است که قوانین الهی را بدانیم و به آن ها اشراف داشته باشیم.
دومین قدم اینکه در زندگیمان این قوانین را نهادینه کنیم در نظر داشته باشید که انسان جایزالخطا است و کسی نیست که گناه و اشتباه نکرده باشد اما میتوان این اشتباهات را به حداقل رساند.
با دانستن این قانون دریافتیم کوچک ترین عمل مثبت و منفی ما پاداش و مجازات دارد حال تصمیم با خودمان است که با قوانین خداوند همسو شویم یا به اعمال همیشگیمان ادامه دهیم.
چیزی که کار ما را آسان و روحمان را زلال میکند این است که اگر میدانیم گناه و اشتباهی کردیم با انجام دادن کار نیک اثر اشتباهات و گناهان را کم رنگ کنیم.
کسی که کمک رسان و تمام قدم هایش برای رسیدن به ذات خداوند باشد بی شک بازخورد اعمالش او را به وجد می آورد و موفق میکند و یک زندگی با عشق و شادی غیر قابل وصفی را تجربه میکند.
قوانین کارما
در ادامه به ۱۲ قانون کارما که اگر آنها را از صمیم قلب درک کنید میتوانید زندگیتان را دگرگون سازید پرداختهایم:
- قانون فروتنی و کارما
باید از اتفاقاتی که در زندگی برایتان می افتد درس بگیرید وگرنه انقدر تکرار خواهند شد تا انها را بپذیرید. مثلا هنگامی که ما به دیگران به چشم دشمن نگاه کرده یا انها را انسانهای بدی می بینیم نشانه ان است که خودمان همچنان درگیر خودخواهی های خود هستیم.
و تا زمانی که با این اخلاق خود روبرو نشده ایم افراد مشابه سر راه ما قرار خواهند گرفت. باید بپذیریم که در خود ما مشکلی وجود دارد که باعث می شود اینگونه افراد به ما جذب شوند. پس باید در رفع مشکل خود بکوشیم.
- قانون خلقت و کارما
قانون خلقت میگوید زندگی خودبخود اتفاق نمیافتد، بلکه مستم مشارکت و همکاری شما است. چیزهایی که ما را احاطه کردهاند سرنخهایی از حالت درونی ما میدهند. پس انچه را که می خواهی در زندگی داشته باشی ابتدا در درون خودت ایجاد کن.
- قانون تعالی و کارما
قانون تعالی میگوید اگر میخواهید روحتان تعالی یابد، خودتان باید تغییر کنید، نه آدمها و اشیای اطرافتان. چیزی که روح ما را برای تعالی بارور میکند درون ما است، نه بیرون ما. وقتی قلبمان را تغییر دهیم، دنیایمان را تغییر میدهیم.
- قانون مسئولیت و کارما
هر گاه در زندگی ما چیزی اشتباه است ، نشانه ان است که اشتباهی در من وجود دارد.ما آینه آن چیزی هستیم که ما را احاطه کرده و آنچه ما را احاطه کرده ، همچون آینه با ما ارتباط دارد.ما باید مسئولیت آنچه که در زندگی مان اتفاق می افتد را بپذیریم.
- قانون رابطه و کارما
قانون ارتباط میگوید اگر چه ممکن است ظاهرا دوچیز با هم ارتباطی نداشته باشند، ولی در حقیقت اینطور نیست. همهچیز در دنیا به هم مربوطند. به همین صورت، گذشته، حال، و آینده همه با هم در ارتباطند.
- قانون دهش(بخشندگی) و کارما
قانون دهش میگوید در زندگیتان از هر دست بدهید از همان دست میگیرید. اگر احتکار کنید و خسیس باشید، اگر دستهایتان را بسته و درهایتان را قفل نگهدارید، هرگز نمیتوانید قفل درهایی را که میخواهید، باز کنید. اگر یک دنیای رها، و زیبا میخواهید، خودتان باید آن را بسازید.
- قانون تمرکز و کارما
شما نمی توانید همزمان به دو چیز فکر کنید. هنگامی که تمرکز شما بر روی ارزشهای معنوی است ، غیر ممکن است به افکار پایین تر مانند حرص و طمع یا خشم راه پیدا کنید.
- قانون حضور و کارما
قانون حضور میگوید هرچند مهم است به گذشته نگاه کنیم و از آن عبرت بگیریم، اما به همان اندازه هم مهم است در زمان حال حضور داشتهباشیم و خود را درگیر آینده ای که هنوز نیامده نکنیم.
- قانون بزرگمنشی و خوبی
هر آنچه در مزرعه دنیا بکارید همان را برداشت میکنید. این همان قانون علت و معلول است. پس برای برداشت شادی، صلح، عشق و دوستی، باید خوشحال، صلح طلب، دوست داشتنی و دوست واقعی باشید. هر چه که در جهان به وجود می آورید، چون بومرنگی به خود شما باز خواهد گشت.
- قانون رشد و کارما
یک جمله معروف است که میگوید هرجایی که بروی متعلق به آنجایی! بنابراین اگر ما بخواهیم مردم و جهان پیرامون خود را تغییر دهیم اول باید خودمان را تغییر دهیم. زمانی که ما در قلب وروح خود تغییری ایجاد می کنیم ، انگاه دنیای اطراف ما هم تغییر می کند.
- قانون تغییر و کارما
تاریخ تکرار می شود تا ما از آن درس های بسیاری فرا بگیریم و بتوانیم مسیر خود را تغییر دهیم.
- اهمیت و الهام گرفتن و قانون کارما
ارزش هر چیز به مقدار انرژی وتلاشی که صرف ان کرده ایم. هرکس می تواند با الهام از درون خود سهم خود را باعشق وشادی به طور کامل به جهان هستی تقدیم کند که در این صورت عمل او باعث صعود دیگران هم خواهد شد. اما اگر به الهامات درونی خود توجه نکنیم تنها خودمان عقب مانده و جهان هستی به راه خود ادامه خواهد داد.
ایجاد یک عادت جدید در زندگی چقدر طول میکشد؟
مدت زمان میتواند به هر طولی از یک ثانیه تا چند سال باشد و سرعت ایجاد الگوی عادتی جدید تا حد زیادی توسط شدت احساسی تعیین می شود که همراه با تصمیم برای شروع کار به روش خاص است.
بسیاری از افراد درمورد موضوعات متفاوتی فکر و صحبت میکنند و به طور مثال؛ تصمیم میگیرند که لاغر و ازنظر جسمی متناسب شوند و این موضوع ممکن است سالها ادامه داشته باشد و سپس، یک روز دکتر میگوید که " اگر وزن خود را پایین نیاورید و وضعیت جسمی خود را بهبود ندهید، با وجود سن پایین در خطر مرگ هستید. "
ناگهان، تصور مردن میتواند آنقدر شدید یا ترسناک باشد که فرد بلافاصله سبک زندگی خود را تغییر دهد، ورزش را شروع کند، سیگار را ترک کند و به فردی سالم و متناسب تبدیل شود.
روانشناسان از این مسئله به عنوان یک " تجربه عاطفی قابل توجه " یاد میکنند و هر تجربه شاد یا درد شدید، همراه با یک رفتار، میتواند الگوی رفتاری عادی را ایجاد کند که ممکن است تا پایان عمر یک فرد باقی بماند. به طور مثال؛ قرار دادن دست خود روی اجاق گاز داغ یا لمس سیم برق مستقیم باعث درد یا شوک شدید و فوری میشود.
این تجربه ممکن است فقط یک ثانیه طول بکشد, امّا تا آخر عمر عادت کرده اید که دست خود را روی اجاقهای گرم نگذارید و یا سیمهای برق زنده را لمس نکنید که این عادت فورا شکل گرفته و به طور دائمی پایدار خواهد ماند.
به گفته کارشناسان، حدود ۲۱ روز طول میکشد تا یک عادت ترک شود یا یک الگوی عادت با پیچیدگی متوسط ایجاد شود.
عادتهایی که پیچیدهتر میشوند یا به سختی میتوانند با سبک زندگی شما ترکیب شوند، زمان طولانی تری نیاز دارند.
۲۱ روز برای ازبین بردن یا ساختن یک عادت
ممکن است سه هفته خیلی طولانی به نظر نرسد، امّا شما میتوانید طی ۲۱ روز عادتهای قدرتمندی ایجاد کنید.
منظور ما از این کار، عادت سادهای مانند زود بلند شدن در یک ساعت خاص، ورزش هر روز صبح قبل از شروع کار، گوش دادن به پادکستها در ماشین، رفتن به رختخواب در یک ساعت خاص، وقت شناس بودن برای قرارها، برنامه ریزی در شروع روزانه با مهمترین وظایف خود، یا انجام کارهای خود قبل از شروع کار دیگری است.
اینها عادتهایی با پیچیدگی متوسط هستند که به راحتی و با تمرین و تکرار در طی ۱۴ - ۲۱ روز ایجاد میشوند.
چگونه یک عادت ایجاد کنیم؟
طی سال ها، یک روش ساده، قدرتمند و اثبات شده برای ایجاد عادت جدید تعیین شده است و این بسیار شبیه دستورالعمل تهیه غذا در آشپزخانه است و شما میتوانید از آن برای ایجاد هر عادت موردنظر خود استفاده کنید و با گذشت زمان، پرورش عادتهایی که میخواهید در شخصیت خود بگنجانید آسانتر خواهد شد.
تصمیم بگیرید
ابتدا تصمیم بگیرید. به طور واضح، تصمیم بگیرید هر زمان که این رفتار لازم باشد، میخواهید در زمان خود به روش خاصی عمل کنید. به عنوان مثال؛ اگر تصمیم دارید زود بیدار شوید و هر روز صبح ورزش کنید، ساعت خود را برای ساعت خاصی تنظیم کنید و هنگامی که زنگ هشدار خاموش شد، بلافاصله بلند شوید، لباسهای ورزشی خود را بپوشید و جلسه ورزش خود را آغاز کنید.
برای عادت جدید خود هرگز استثنا قائل نشوید
هرگز در مراحل شکل گیری، استثنایی را در الگوی عادت جدید خود قرار ندهید و بهانه نیاورید و خود را از قلاب رها نکنید و اگر تصمیم دارید هر روز صبح ساعت ۶ صبح بیدار شوید، به کارهایتان نظم دهید تا هر روز صبح ساعت ۶ صبح بیدار شوید تا زمانی که خودکار شوید.
عادت جدید خود را تنظیم کنید
خود را در حال انجام یا رفتار در شرایط خاص تجسم کنید و هرچه بیشتر تصور کنید طوری رفتار میکنید که انگار قبلا این عادت جدید را داشته اید و با سرعت بیشتری این رفتار جدید توسط ضمیر ناخودآگاه شما پذیرفته و به صورت خودکار در میآید.
تایید و تصدیق ایجاد کنید
تصدیقی ایجاد کنید که بارها و بارها برای خود تکرار کنید. این تکرار، سرعت ایجاد عادت جدید را به طرز چشمگیری افزایش میدهد. به عنوان مثال؛ میتوانید چیزی مانند این را بیان کنید: " من هر روز صبح ساعت ۶:۰۰ بیدار میشوم و سریع میروم! " قبل از خواب این کلمات را آخرین بار تکرار کنید و در بیشتر موارد، شما به طور خودکار چند دقیقه قبل از به صدا درآمدن زنگ ساعت از خواب بیدار خواهید شد و به زودی دیگر به هیچ زنگ ساعتی احتیاج نخواهید داشت.
تصمیم بگیرید که ادامه دهید
در ادامه رفتار جدید تا جایی که آنقدر اتوماتیک و آسان باشد، عزم راسخ داشته باشید که در صورت عدم انجام کاری که تصمیم گرفته اید، احساس ناراحتی کنید.
به خودتان جایزه دهید
برای تمرین کردن رفتار جدید، به خودتان نوعی پاداش دهید و هر بار که به خود جایزه میدهید رفتار خود را تایید و تقویت میکنید.
به زودی، شما در یک سطح ناخودآگاه، لذت پاداش را با رفتار خود مرتبط میکنید و شما زمینه نیروی خود را برای پیامدهای مثبت تنظیم میکنید که ناخودآگاه منتظر نتیجه آن رفتار یا عادتی هستید که تصمیم گرفته اید.
عاشق شدن مثل مصرف کوکائین است. درواقع شباهتهای زیادی بین وضعیت مغز کسی که عاشق میشود و کسی که تازه کوکائین مصرف کرده است وجود دارد.
مصرف کوکائین در کوتاه مدت روحیه را تقویت میکند، میل جنسی را بالا میبرد، اعتمادبهنفس را ارتقا میبخشد، توانایی صحبت کردن و گفتگو را تقویت میکند و هوشیاری را تشدید میکند. درواقع فوقالعادهترین حالت هوشیاری و قویترین حس زنده بودن را در فرد ایجاد میکند اما در بلند مدت عوارض جبران ناپذیری بر سلامت انسان دارد.
اگر در جملهی بالا مصرف کوکائین را با عاشق شدن جایگزین کنیم، آنوقت به درستی تجربهی فرد عاشق را هم توصیف کردهایم.
ازآنجا که سرمستی یک عشق تازه، تجربهای فوقالعاده است و برخلاف کوکائین پیگرد قانونی هم ندارد، چرا نباید سبک زندگیمان را براساس عاشقشدنهای مداوم بنا کنیم؟ بهترین سبکزندگی همین عشقهای پشتسرهمی نیست که هیچکدام به ازدواج ختم نشود؟ از این گذشته، اگر جلوی ازدواج گرفته شود آنوقت دیگر طلاقی هم در کار نخواهد بود.
اول اینکه همهی روابط شما قرار نیست کاری کند که عقلتان را از دست بدهید. قانون کاهش بازدهی در روابط عاشقانه هم وجود دارد. دلیل اینکه ما هیچوقت اولین عشقمان را فراموش نمیکنیم این است که آن تجربه اولین باری بوده که موادشیمیایی در مغزمان ترشح شده که ما را به سرمستی حاصل از عشق رسانده است. در اولین تجربهی عاشقی تماس دست طرفمقابل هم برای ایجاد لذتی عمیق کافی است.
به مرور زمان و با روابط مختلفی که پشت سر هم در زندگیمان ایجاد میشود، آن تماس دست دیگر قدرت انفجار احساس در ما را از دست میدهد. همینطور با گذشت زمان وقتی کسی زیر گوشمان زمزمه کند فکر کنم عاشقت شدهام» هم دیگر آن انرژی را وارد مغزمان نمیکند. و اگر بخواهیم این کار را با ازدواجهای متعدد تکرار کنیم، همهچیز تقریباً خندهدار میشود. عروس و دامادی را تصور کنید که هر دو میخواهند ازدواج چهارمشان را تجربه کنند و به هم میگویند، سوگند میخورم که هیچوقت ترکت نکنم و چیزی جز مرگ نتواند ما را از هم جدا کند.» شما اگر شاهد چنین ازدواجی باشید از خودتان نمیپرسید، واقعا؟ چطور میتوانند سر چنین قولی بایستند درحالیکه شواهد نشان میدهد که به احتمال قوی خلاف آن اتفاق میافتد؟ چه تضمینی واقعاً برای این وعدهها وجود دارد؟»
دوم اینکه نتایج ناراحتکنندهی یک تحقیق نشان میدهند که ازدواجهای متعدد باعث مرگ زودرس میشود. محققان دانشکدهی بهداشت لندن دریافتهاند که افرادیکه حداقل سه بار ازدواج کردهاند نسبت به آنهایی که فقط یک بار تجربهی ازدواج داشتهاند، تا ۳۴٪ احتمال مرگ بعد از ۵۰ سالگی در آنها بیشتر است.
بنابراین اگر کاهش بازدهی در عشقهای متعدد نتواند شما را به بازنگری درمورد سبکزندگیتان وادار کند، شاید خطر مرگ زودرس بتواند این کار را بکند و به شما انگیزه دهد که عشق واقعی را در زندگی پیدا کنید و با او بمانید.
سوم اینکه اگر بتوانیم کارهایی که در خط بالا ذکر کردم را انجام دهیم، آنوقت احتمالاً مجبور خواهیم بود که بین عشق و ثبات یکی را انتخاب کنیم. بهتازگی مقالهای خواندم که در آن افراد متاهل و متعهد دلایل خود را ارائه داده بودند که میتوان با وجود گذشت زمان هم همچنان عاشق طرفمقابل ماند. تحقیق دیگری هم روی ۲۵ تحقیق دیگر مطالعه کرده بود نتیجهگیری کرده است که عشق وماً از بین نمیرود و در بهترین حالت به عشقی ماندگار تبدیل میشود – عشقی گرم ولی کمتر سوک، فراتر از جذابیت و میل جنسی.
بااینکه کیفیت وسواسگونهی عشق تازه به مرو محو میشود، شواهد خوبی وجود دارد که نشان میدهد عشق – که همراه با شدت، درگیر شدن و علاقهی جنسی است – میتواند ماندگار شود. در روابط طولانیمدت ممکن است هر روز درمورد طرفتان خیالبافی نکنید ولی وقتی کنارشان هستید انرژی جنسی در شما بیدار میشود (درمقایسه با عشقهای تازه منبع این میل جنسی متفاوت است).
در تحقیقی که خودم انجام دادم و در کتابم منتشر کردم، تعداد زیادی از خانمها (که به طور متوسط هشت سال در رابطه با همسرانشان بودند) ادعا کردند که هنوز عاشق همسرشان هستند و اگر دوباره بخواهند انتخاب کنند باز با همان فرد ازدواج خواهند کرد و شوهرانشان هنوز هم برایشان جذابیت جنسی دارند. بنابراین اینکه فکر میکنید باید بین یک عشق ماندگار ولی خستهکننده و یک عشق هیجانانگیز ولی کوتاه انتخاب کنید اشتباه است.
البته این را بگویم که ازدواج برای همهی آدمها مناسب نیست. خیلیها بدون داشتن همسر میتوانند زندگی راضیکنندهای داشته باشند ولی این را هم میدانم که عشق ماندگار در ازدواج امکانپذیر است و روابط متعدد همراه با سرمستی زودگذر منجر به سلامت و رضایت شما از زندگی نخواهد شد.
روان شناس و مشاور خانواده اظهار کرد: داشتن احساساتی همچون نگرانی، ناراحتی، اضطراب و استرس همیشه نشانههای نوعی از اختلال روان نیست.
وی با بیان اینکه این احساسات طبیعی است، اما اگر این موارد سبب اختلال در زندگی فرد شود، میتواند نشانه نوعی بیماری روان باشد، گفت: موضوعی که در این جا میتوان مطرح کرد این است که افراد میتوانند از مفهومی به عنوان خط کش روانی استفاده کنند، در این مفهوم میتوان از دو مولفه کارکرد زندگی مطلوب» و احساس خوب» نام برد.
وی درخصوص مفهوم کارکرد زندگی بیان کرد: اگر فرد کارکردی را که پیش از این در زندگی خود داشته است، از دست بدهد یعنی به عنوان دانشجو، کارمند یا زن خانه دار، پیش از این فعالیتهای روزانهای را انجام میداد، اما به دلیل اختلال روانی دیگر آن فعالیتها را نمیتواند انجام دهد، کارکرد زندگی او مختل شده است.
وی با بیان اینکه مولفه دیگر خط کش روانی احساس مثبت و خوب از خود و زندگی است، بیان کرد: این امر سبب میشود، فرد احساس خوشایندی از زندگی خود داشته باشد، همچنین در این شرایط افرادی که احساس خوشایندی از خویش ندارند در کارکرد زندگی نیز دچار مشکل میشوند.
این روان شناس افزود: به عنوان مثال فردی که از نوعی افسردگی رنج میبرد امکان داشتن خواب مطلوب را ندارد. این فرد به طور قطع در عملکرد و کارکرد زندگی اش دچار مشکل میشود.
وی با بیان اینکه باید حساسیت متناسبی نسبت به سلامت روان داشته باشیم، گفت: این حساسیت نباید به شکل وسواس گونه باشد مثلا اگر کودکی شبهای امتحان دچار اضطراب میشود، اما کارکرد مطلوبی در خانه و مدرسه دارد نباید او را فردی مضطرب دانست.
وی ادامه داد: اگر کودکی رفتارهای پرخاشگرانه داشته باشد، اما والدین وی توجهی به آن نکنند، ممکن است فرد در بزرگسالی دچار بیماری دو قطبی شود.
مهرناز آزاد یکتا روانشناس ، درباره مدیریت استرس اظهار کرد: استرس موقعیتی است که فرد مجبور میشود سازگاری معمول خود را تغییر دهد، البته استرس میتواند زمینه خوشایند و ناخوشایند داشته باشد و همه انسانها در طول عمر خود آن را تجربه میکنند.
وی با اشاره به دو نوع استرس حاد و مزمن افزود: در استرس حاد فرد به طور ناگهانی با آن مواجه میشود، اما در استرس مزمن شخص روزانه با آن درگیر است مانند (ماندن در ترافیک و.) که تبدیل به استرس در فرد میشود.
این روانشناس ادامه داد: البته تفاوتهایی در مقابله با استرس در افراد وجود دارد و برخی در مواجه شدن با آن راهبردهای مقابلهای کارآمد دارند که اصطلاحا به این دسته، افراد موفق در مدیریت با استرس گفته میشود که با اعتماد به نفس و تسلط بر اوضاع مسئولیت پیش آمده را برعهده میگیرند و شرایط را ارزیابی و با موقعیت استرسزا مقابله میکنند.
آزاد یکتا دسته دوم را افرادی دانست که در مواجه شدن با استرس رفتار درستی ندارند و در این باره بیان کرد: این اشخاص با انکار یا اجتناب از موقعیت استرسزا فرار میکنند و یا اینکه با رفتارهای شتاب زده بدون در نظر گرفتن جوانب عملکرد خود کار را برای حل مشکل دشوارتر کرده و گاها با پرخاشگری و بروز حالتهای خلقی منفی به گونه انفعالی با موقعیتهای استرسزا مواجه میشوند.
وی تصریح کرد: آثار استرس بسیار مخرب بوده و میتواند تأثیر منفی بر جسم و روان ما داشته باشد، همچنین افرادی که استرس زیادی دارند مستعد ابتلا به انواع بیماریها مانند (زخم معده، قلبوعروق، عفونتهای مکرر، افزایش وزن، اختلال در خواب و.) هستند.
این روانشناس با اشاره به دو بُعد هیجانی و روان شناختی استرس افزود: در بُعد هیجانی، استرس سبب به وجود آمدن اضطراب، عصبانی شدن، کاهش اعتماد به نفس و شادابی میشود. در بعدُ روان شناختی، استرس موجب اختلال در تمرکز و حافظه میان مدت، ضعف در تصمیم گیری و میشود که تمام اینها شرایط را مهیا میسازد که میزان ناکارآمدی و سطح بیکفایتی در فرد افزایش پیدا کند.
وی ادامه داد: تأثیر استرس در بُعد رفتاری نیز موجب بروز اشتباهاتی از طرف فرد میشود، به گونهای که از موقعیتهای استرس زا دوری کرده و از مقابله کردن با بسیاری از موقعیتها خود را کنار میکشد که همین امر سبب انزوای اجتماعی در فرد میشود، یعنی دیگر برای امتحان رانندگی نمیرود، چون در آزمونهای متوالی شکست خورده و کلا دریافت گواهینامه را کنار میگذارد.
آزاد یکتا گفت: برای مدیریت هر چه بهتر استرس فرد باید میزان پذیرش خود را بالا ببرد و بداند انکار کردن عامل استرسزا هیچ کمکی به او نمیکند، همچنین فرد باید میزان آگاهی و اطلاعات خود را از موقعیت و نحوه کنار آمدن و پشت سر گذاشتن عامل استرسزا افزایش دهد و گفتار و افکار منفی را از خود دور کند، چرا که اینها موجب کاهش ابتکار عمل و انجام خطاهای بیشتر میشود.
وی خاطر نشان کرد: افراد باید سرمایههای عاطفی و اجتماعی خود را با برقراری روابط صحیح و رضایت بخش با دیگران غنی سازند و با دیگران م کنند و از حمایتهای عاطفی برخوردار شوند و در نهایت اگر فرد دچار استرس شدید بود با مراجعه به پزشک و روانشناس تحت درمان قرار گیرد.
به گفته روانپزشکان، به یاد آوردن احساسهای مربوط به یک تجربه شخصی منفی، همچون اینکه چه اندازه غمگین بوده یا چقدر احساس آشفتگی میکردهاید، میتواند باعث احساس پریشانی و اندوه شود. خصوصا زمانی که نمیتوانید از فکر کردن به این خاطرات دست بردارید.
تحقیقات جدید پیشنهاد میدهد برای کاهش این اثرات کافی است زمانی که این خاطرات منفی وارد ذهن شما میشوند، به جای اینکه به فکر کردن درباره احساس خود در آن زمان بپردازید، به جزئیات فضایی ماجرا فکر کنید که روشی نسبتا ساده و موثر برای تسکین اثرات منفی این خاطرات است.
محققان موسسه بکمن دانشگاه ایلینویز، با مطالعه مکانیزمهای رفتاری و عصبی مربوط به فرآیند اجتناب از احساسات در فرآیند یادآوری خاطرات شخصی، دریافتند که فکر کردن درباره عناصر فضایی این خاطرهها به طور قابل توجهی اثرات حسی آنها را کاهش میدهد.
گاهی ما غرق در این فکر میشویم که در طول یک رخداد یا حادثه چه اندازه احساس اندوه یا پریشانی میکردیم و این یادآوری باعث میشود احساس بد و بدتری پیدا کنیم. این پدیدهای است که در افسردگی از آن به عنوان نشخوارکردن جنبههای منفی خاطرات یاد میشود.
پروفسور فلورین داگلاس، روانشناس و یکی از همکاران این تحقیق گفت: ما دریافتیم که اگر به جای فکرکردن درباره احساساتی که در طول یک خاطره منفی داشتهاید، از احساسها صرفنظر کنید و درباره فضا و بستر رخداد آن خاطره بیندیشید- مثل دوستی که در آن زمان در آنجا حضور داشته یا اینکه هوا در آن روز چگونه بوده است، یا هر چیز غیرحسی که بخشی از آن خاطره است. در این صورت ذهن شما میتواند بدون هیچ تلاشی، از احساسهای ناخواسته همراه با آن خاطره دوری کند. وقتی خود را در سایر جزئیات غرق میکنید، ذهن شما معطوف به سایر چیزها میشود و شما دیگر تا این اندازه بر جنبههای احساسی منفی ماجرا متمرکز نمیشوید.
روش دیگری که معمولا برای مدیریت احساس پیشنهاد میشود، ارزیابی دوباره یا نگاه متفاوت به ماجرا و ساختن خاطره به گونهای است که دلتان میخواست باشد. این روش میتواند از نظر ذهنی، سخت و طاقتفرسا باشد در حالی که روش تمرکز بر جزئیات غیرحسی یک خاطره بسیار ساده است.
این روش نه تنها به مدیریت احساس در کوتاهمدت کمک میکند، بلکه میتواند منجر به کاهش جنبههای سخت خاطرات منفی شود که مدتهاست ذهن شما را درگیر کرده است.
محققان امیدوارند در آینده از این روش برای کاهش اثرات منفی خاطرات طولانیمدت استفاده کنند. آنها همچنین به دنبال استفاده از این روش برای درمان افسردگیهای کلینیکی یا بیماریهای عصبی هستند.
ارتباط برقرار کردن یکی از موضوعات مهمی است که این روزها میتواند در کیفیت زندگی افراد نقش بسزایی داشته باشد؛ به طوری که ارتباط صحیح میتواند سلامت جامعه و شهروندان که شامل طیف گستردهای از افراد هستند را رقم بزند.
رمز ساسن، نویسنده کتابهای انگیزشی و مثبت اندیشی از جمله متخصصانی است که به ارتباط سالم و پیامدهای مثبت ناشی از آن تاکید میکند و همواره درصدد ارائه راهکارهای مفیدی برای این منظور است.
این نویسنده اظهار میکند که روشهای ساده، امّا مشخصی برای حفظ انواع روابط با خانواده، همکاران، همسایه ها، فرد مورد علاقه و افراد دیگر وجود دارد که رویکرد این روابط باید با یکدیگر متفاوت باشد چرا که رابطه بین دو فردی که به یکدیگر علاقهمند هستند با رابطه همان فرد با همکاران یا همسایگانش متفاوت است.
به خاطر داشته باشید که یک راز ساده برای داشتن ارتباطی شاد و طولانی، توجه بیشتر به شخص مقابل و تلاش برای گوش دادن به او و مراقبت کردن از اوست. از اینرو، باید عشق خود را قویتر از قبل نگه دارید و همیشه شریک زندگی خود را شاد کنید و بدنبال آن، روی هر یک از اهداف ارتباطی خود تمرکز کرده و به آن فکر کنید و راههایی را به منظور دست یافتن به آن پیدا کنید.
این نویسنده مثبت گرا در ذیر به برخی از اهداف و روشهایی که باعث قویتر شدن هرچه بیشتر روابط احساسی و عاشقانه شما میشود اشاره میکند.
ارتباط
ارتباط خوب برقرار کردن باید یکی از اهداف اصلی افراد باشد که برای داشتن یک ارتباط خوب، صحبت کردن، بیان نظرات و اجازه به فرد مقابل برای بیان کردن نظرات خود، به دقت گوش کردن و درک آن چه که شریک زندگی شما میگوید بسیار مهم است.
صحبت کردن با شریک زندگی درمورد احساسات خود و اجازه دادن به او برای بیان ابراز علایق و احساساتش، گام مهمی برای جلوگیری از رنجش، خشم و سوء تفاهم است که این موضوع میتواند منجر به روابط بهتر، سالمتر و پیوند عاطفی قوی تری شود.
یکی دیگر از اهداف و روشهایی که ساسن، نویسنده مثبت گرا پیشنهاد میکند درک کردن یکدیگر است؛ به طوری که او تاکید میکند حتما یکدیگر را درک کنید چرا که روابط افراد اغلب بدلیل سوءتفاهم و درست بیان نکردن منظور و به خوبی گوش ندادن حرفهای طرف مقابل خدشه دار میشود و ازبین میرود.
وی میگوید: گاهی اوقات فرد قصد ندارد که به طرف مقابل خود آسیب بزند، اما شخص آسیب دیده، همین را بهانه میکند و سالها نیز به خاطر این موضوع از طرف مقابل خود کینه به دل میگیرد که این یک سوءتفاهمی بیش نیست چرا که ممکن است فرد مقابل از آسیب حرفی که گفته یا کاری را که انجام داده اطلاع نداشته باشد.
ساسن ادامه میدهد: برای روشن شدن امور، همیشه شنونده خوبی باشید و پس از گوش کردن دقیق، صحبت کنید و حتما در خصوص موضوع، سوالاتی داشته باشید چرا که این کار باعث میشود از آن چه که طرف مقابلتان (همکار یا دوستتان) بیان کرده مطلع شوید.
این نویسنده خاطرنشان میکند: برای آن چه که شریک زندگی تان میگوید تلاش کنید چرا که این موضوع باید یکی از اهداف مهم ارتباطی شما باشد.
در صورت امکان از بحث و جدال خودداری کنید
بحث و اختلاف نظر، موضوعات اجتناب ناپذیری هستند، امّا اگرعقل سلیم و تدبیر کافی داشته باشید اجازه نمیدهید نفستان جبهه گیری خاصی کند چرا که در نهایت میتوانید هرگونه سوءتفاهمی را برطرف کنید.
رمز ساسن میگوید: بحث و اختلاف نظر، بخشی از یک ارتباط طبیعی و سالم هستند، امّا دو طرف باید مراقب باشند که به طرف مقابل خود آسیب نزنند و چیزی نگویند و کاری نکنند که نتوانند حرف خود را پس بگیرند چرا که افراد میتوانند در گفت وگوهای خود با عشق و مهربانی با یکدیگر صحبت کنند.
از عصبانی شدن خودداری کنید
هرچند که گاهی ممکن است عصبانی نشدن کار خیلی آسانی نباشد، امّا از عصبانیت و بی تابی خودداری کنید و به خاطر داشته باشید که در این شرایط، این فرد نزدیک به شماست که آسیب میبیند. آیا واقعا میخواهید این کار را انجام دهید؟!
عصبانی نشدن باید یکی از اهداف روابط شما باشد که در ذیل به برخی از مواردی که به شما کمک میکند تا از عصبانیت خودداری کنید اشاره شده است.
قبل از واکنش نشان دادن از ۱ تا ۱۰ بشمارید.
یک لیوان آب بنوشید.
سعی کنید شریک زندگی خود را درک کنید.
موضوع را تغییر دهید و در خصوص سایر موارد با یکدیگر صحبت کنید.
به جای تمرکز روی تفاوت دیدگاهها و افکار, روی شباهتها تمرکز کنید.
گذشت و بخشش کردن
یکی از کلیدهای اصلی برای داشتن رابطه خوب و عاشقانه، داشتن گذشت و بخشش است که برای اغلب مردم هدفی دشوار است چرا که آنها باید از عهده آن برآیند.
وقتی چیزی یا کاری سخت و دشوار است بدین معنی نیست که شما باید آن چیز یا کار را رها کنید. بالعکس، بدین معناست که بدلیل سر و کار داشتن زیاد با آن، مهمترین موضوع زندگی شماست.
یکی از مهمترین اهداف ارتباط باید توانایی گذشت و بخشش باشد؛ به طوری که ماریان ویلیامسون اظهارمی کند: گذشت و بخشش همیشه آسان نیست چرا که گاهی بخشیدن فردی که ضربهای وارد کرده است دردناکتر از زخمی است که تحمل کرده ایم. با این وجود، بدون گذشت و بخشش، هیچ گونه صلحی وجود ندارد.»
اولویت دادن به روابط خود
ساسن، نویسنده مثبت گرا میگوید: بدلیل زندگی پرمشغلهای که داریم، به راحتی میتوانیم از نیازهای ارتباطی خود غافل شویم که این کار درستی نیست. زیرا زمان و توجه کافی، مثل تمامی چیزهای مهم زندگی، برای داشتن یک ارتباط مداوم و طولانی ضروری هستند.
برای خود وقت بگذارید
مهم نیست که چه اندازه شخصی را دوست دارید و از همراهی با او لذت میبرید. گاهی اوقات باید خود را رها کنید و مدت زمانی را به خود اختصاص دهید.
صمیمیت
یکی از اهداف مهم ارتباط برقرار کردن، صمیمیت است. صمیمی باشید چرا که برای ادامه یک رابطه، داشتن یک زندگی سالم و رضایت بخش، در آغوش گرفتن و محبت کردن بسیار مهم است.
از آن جایی که ازدواج، بستری برای رشد و نمو است. افراد با ازدواج کردن میتوانند سبک زندگی و عادات خود را به شیوههایی که از لحاظ فردی و اجتماعی مفید هستند تغییر دهند.
به طور کلی، افراد متاهل از لحاظ جسمی و روحی در مقایسه با افراد مجرد سالمتر و شادتر هستند و میتوانند به مدت طولانی تری از زندگی خود لذت ببرند.
مزایای ازدواج برای مردان تا حدّی است که به نظر میرسد همان طور که آنها با ازدواج کردن از سلامت جسمی بالاتری برخوردار میشوند. درمقابل، طلاق میتواند بیشترین عواقب را برای آنها به همراه داشته باشد.
این موضوع صرفا محدود به مردان نمیشود چرا که ن متاهل نیز در مقایسه با ن مجرد افسردگی کمتری دارند و احتمالا دلیل آن هم حمایت عاطفی آنها از طرف همسر و خانواده اش است.
مردان متاهل در مقایسه با مجردها میتوانند درآمد بیشتری کسب کنند حتی اگر تحصیلات و سوابق کاری مشابهی داشته باشند.
از اینرو، پس انداز کردن پول، یکی از موضوعاتی است که در خصوص مزایای ازدواج کردن مطرح است. به طوری که به طور متوسط، زوجهای متاهل در مقایسه با افراد مجرد میتوانند پول وثروت بیشتری پس انداز کنند.
یکی دیگر از مزایای ازدواج برای ن متاهل این است که آنها در مقایسه با افراد مجرد و مطلقه از شرایط اقتصادی بهتری برخوردار هستند و حمایت مالی میشوند.
مهرداد ثابت,روانشناس در رابطه با مزیت های ازدواج اظهار کرد: تقریبا تمامی نتایج پژوهش های علمی در حوزه ازدواج و خانواده حاکی از این است که نه تنها کیفیت زندگی, بهزیستی روان شناختی, سلامت روانی و سطح درآمد افراد متاهل بسیار بهتر از افراد مجرد و مطلقه است بلکه افراد متاهل در مقایسه با مجردها, زندگی طولانی تر, سالم تر, شادتر و مرفه تری دارند.
وی با اشاره به برخی از مهم ترین مزایای ازدواج بیان کرد: اصلاح هرم جمعیتی, یکی از مهم ترین مزایای ازدواج است چرا که ایران در سال 1430, 24میلیون جمعیت سالمند خواهد داشت که کاهش رغبت به ازدواج و بچه دار شدن یکی از تهدیدهای جدّی است چرا که این موضوع نشان می دهد هرم جمعیتی نگران کننده است تا جایی که ممکن است پنجره جمعیتی بسته شود.
این روانشناس گفت: افزایش امید به زندگی از دیگر مزایای ازدواج است چرا که افراد متاهل, زندگی طولانی تر و سالم تری دارند به طوری که حتی اگر فرد متاهل بیمار هم شود در مقایسه با فرد مجرد بیشتر عمر می کند.
ثابت ادامه داد: عملکرد خوب سیستم ایمنی افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد نشان می دهد که ازدواج می تواند در این خصوص نیز مفید قرار بگیرد.
وی با اشاره به افزایش سلامت روانی در افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد افزود: ازدواج برای حفظ سلامت روان مفید است چرا که علائم افسردگی و اضطراب در افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد و مطلقه تا حد زیادی روند کاهشی دارد که این موضوع باعث می شود افراد متاهل عزت نفس بالایی داشته باشند و بتوانند احساس تسلط بر خود و هدفمند بودن در زندگی شان را به میزان زیادتری افزایش دهند.
عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، گفت: مهمترین ویژگی کودکان محاسبه پریش، اشکال در فراگیری و یادآوری مفاهیم ریاضی است.
سمیه عابدی، اظهار داشت: محققان علوم شناختی ثابت کرده اند که دانش آموزان باید اصول ریاضی مانند قواعد، روشها و روابط را درک کنند تا علم ریاضی در آنها شکل بگیرد. در واقع توانایی در ریاضیات چیزی بیش از بازیابی اصول ریاضی و اجرای روشهای محاسباتی است و دانش آموزان باید از موضوع مورد نظر دانش کافی و صحیح برای استخراج اطلاعات برخوردار باشند. بازیابی اصول و مراحل اجرای روشهای اساسی در حل مسئله بستگی به شناسایی و کاربرد مناسب آنها دارد و تا زمانی که درک شناسایی صحیح نداشته باشند نمیتوانند در حل مسئله موفق عمل کنند.
وی تصریح کرد: بعضی از مشکلات ریاضی در دانش آموزان به طور مستقیم با عملکرد در تکالیف حساب ارتباط دارد اغلب آنها در مهارتهایی مانند نوشتن صحیح اعداد و علائم ریاضی، به یادآوردن معانی علائم، شمردن، پایبند بودن به یک راهبرد در حل مسائل چند مرحلهای دچار مشکل هستند. مطالعات روان شناختی که روی مشکلات ریاضی صورت گرفته است، نشان میدهد که بعضی از دانش آموزان در بازیابی اصل پرسش مشکل دارند.
عابدی با بیان اینکه محاسبه پریشی دامنه وسیعی از نارساییهای حسی و ادراکی است، افزود: در یادگیری ریاضی تنها یک مشکل وجود ندارد و گوناگونی چالشها از فردی به فرد دیگر متفاوت است. گاهی کودکان در یادگیری و یادآوری اعداد مشکل دارند و نمیتوانند واقعیات پایه مربوط به اعداد را به خاطر بسپارند و در محاسبه کردن دقیق نیستند که این نقایص میتواند به دلیل نداشتن مهارتهای زبانی، ادراکی، محاسباتی و توجهی باشد.
این روانشناس کودک ادامه داد: در مهارت زبانی، دانش آموز نمیتواند اصطلاحات ریاضی را درک و مسائل نوشتاری را تبدیل به نمادهای ریاضی کند، نداشتن مهارت ادراکی یکی دیگر از اختلالات محاسبه پریشی است که در آن فرد توانایی شناسایی و درک نمادها و مرتب کردن مجموعه اعداد را ندارد، مهارت توجهی علت دیگری است که باید به آن توجه شود فقدان این مهارت باعث میشود کپی کردن صحیح اشکال و مشاهده درست نمادهای عملیاتی به درستی انجام نشود و همین امر دانش آموز را دچار خطای یادگیری میکند.
عابدی، توانایی پاسخگویی به سوالات داستانی را یکی دیگر از موضوعات با اهمیت در حل مسئلههای ریاضی دانست و افزود: گاهی فرد با درک مسائل داستانی مشکل دارد، بدین ترتیب که وقتی پرسشی به صورت بر عکس داده و یا با یک جای خالی عددی شروع میشود، دانش آموز نمیتواند سازماندهی موضوعی و روایی کند. در واقع این مشکل نشان دهنده این است که عملکرد دانش آموزان به شدت تحت تأثیر برخی از ویژگیهای مسائل داستانی است، مانند وجود اطلاعات نامربوط، ساختارهای دستوری پیچیده، تغییر اعداد و نامهای مورد استفاده و بهره گیری از افعال به دست آمده به جای داده شده است.
وی اظهار داشت: مشکل ریاضی کلامی یکی از شایعترین اختلالات یادگیری در کودکان محاسبه پریش است در این نارسایی فرد قادر به نشان دادن تعداد اشیا، نمرات و عملکردهای ریاضی و نشان دادن ارقام عددی که به آنها گفته میشود نیستند، گرچه این دانش آموزان قادر به خواندن و نوشتن اعداد در نظر گرفته شده یا شمردن مقدار هستند اما توانایی نامیدن مقدار اشیا یا ارزش ارقام نوشته شده را ندارند.
وی تاکید کرد: کودکانی که در یادگیری مشکل دارند اغلب در مهارتهای حرکتی نیز دچار نقص هستند به طور نمونه آنها هنگام الگو برداری از روی تخته سیاه دچار مشکل میشوند و یا مهارتهای نوشتاری و ترسیمی را در کمال بی نظمی و در هم ریختگی انجام میدهد. گاهی این افراد قادر به حفظ یک خط در نوشتن و خواندن نیستند ممکن است امتحانات شفاهی خوب باشند ولی از عهده امتحانات کتبی خوب بر نمیآیند و در نهایت چون نمیتواند اعداد را ستونی زیر هم بنویسد در ریاضی با مشکل مواجه میشود.
عابدی خاطرنشان کرد: آنچه مسلم است هر فردی در کسب مهارتهای حرکتی و ادراکی باید از مرحله خاصی عبور کرده به مرحله بعدی برسد دانش آموزانی که اختلالات یادگیری دارند، در یک یا چند مرحله از مراحل توقف کردهاند و یا برخی از مراحل را به خوبی طی نکردهاند در واقع درصد بالایی از کودکان دارای اختلالات یادگیری نقص در هماهنگی حرکتی نیز دارند پس با توجه به شیوع بالای این اختلال در میان کودکان و نیز شیوع بالای اختلالات حرکتی در این گروه و مشکلات همراه آنکه بر روی عملکرد تحصیلی آنها تأثیر میگذارد، ضروری است که این اختلالات شناخته و درمانهای مربوط به آن نیز مشخص و معرفی شود.
یک مشاور و روانشناس بالینی، درباره نحوه ارتباط پدر و مادر با فرزندان اظهار داشت: نحوه رفتار دختر بچهها با پدر و نوع رفتار مادر با پسر، ریشههای شخصیتی آنها را شکل میدهد و درواقع هر چه رابطه و رفتار والدین بافرزندان خود صحیحتر باشد آنها در آینده در برخورد با همسر خود رفتار سنجیدهتری نشان میشود.
وی تصریح کرد: برخلاف تصور بسیاری از افراد دختران در کودکی بخش اعظمی از شخصیت خود را از پدرانشان دریافت میکنند، اقتدار، اعتماد به نفس، احساس امنیت، شجاعت و جامعه پذیری را از پدران خود میآموزند، چراکه قهرمان زندگی دختران در کودکی پدر است و هر چه رابطه آنها عمیقتر باشد این صفات در شخصیت کودک پررنگتر میشود.
وی با بیان اینکه سلامت روان دختران در بزرگسالی نتیجه نوع رفتار پدر در کودکی آنها است، افزود: بی شک اگر پدر فرزند دختر را از محبت پدرانه سیراب کند هرگز دختر در نوجوانی و جوانی احساس خلع عاطفی نمیکند و فرزند برای کسب محبت رو به ناهنجاری نمیآورد.
پولادسنج تاکید کرد: ریشه بسیاری از مشکلات بزرگسالی را باید در کودکی جستوجو کرد، به عبارت سادهتر اغلب مسائلی که در رابطه با همسر وجود دارد برگرفته از رفتارهای غلط والدین در دوران کودکی آنها بوده است.
وی رابطه پسر بچهها را ان خود موضوعی با اهمیت دانست و افزود: مردهایی که با همسران خود رابطه عاطفی قوی ندارند و یا مهارت ارتباطی با همسر را نمیشناسند اغلب در کودکی ارتباط قوی ان خود نداشتهاند.
این مشاور و روانشناس ابراز داشت: پسرها ابراز احساسات، رفتارهای محبت آمیز لطیف، احترام گذاشتن به دیگران را از والدین خود میآموزند بر همین اساس هرچه والدین بتوانند این مهارتها را به کودکان داشته باشند آنها در بزرگسالی رفتار مناسبتی با همسر خود خواهند داشت.
پولادسنج خاطر نشان کرد: احترام به زن و نحوه برخورد صحیح و درک درست از نیازهای زن باید توسط مادر آموزش داده شود و در واقع اگر از کودکی این مهارتها به درستی آموزش داده شود، مردان در بزرگسالی بهترین رفتار را با همسر خود داشته و زندگی شیرینتری را تجربه میکنند.
درباره این سایت